مرحوم استاد
شهريار در اذرماه١٣٢٥ درقصيده اى بلند و غرا به مناسبت ازادي از فتنه فرقه
دمكرات،اذربايجان
عزيز راستود.اينجانب نيز در ١٢خرداد١٣٨٥بر همان وزن ولى از ديدگاهى
تاريخى اين
در يتيم ميهن را در ١٣بيت مدح گفتم كه مورد
توجه استادان گروه تاريخ دانشگاه
تهران به ويژه
استاد مسلم دكتر باستانى پاريزى قرار گرفت.اينك اين سروده را تقديم شما
مى كنم..
برتن شير وطن
سر باشد اذربايجان حافظ سر حد ايران سر نهد بر استان
نام از سردار
دارا اتروپا تن دارد او بوده اوبخشى
زماد كوچك اماپيش از ان
مولدزرتشت
باشد خطه زر خيز ان معنى نامش ازو باشد همى "اتشبدان
گر زبان مادرى
تركى بود اينك چه باك كز نژاد ترك نبود بل نژاد
اريان
هركجا مام
وطن را مشكلى در پيشروى بوده اذربايجان انجا بلاگردان جان
در سكوت سرد
استبداد تنها يك صدا از اميرى
خيز تبريز امد از ستارخان
ديو استبداد
ترسيدو رمان شد از وطن چون به
تهران امد از تبريزاو با همگنان
گرچه ان سوى
ارس بودىزخاك پاك ما نام اذربا يجان داد ند بر خاك اران
كرد او خود
را رها از فتنه پيشه ورى بارها
كرده رها ميهن ز دست اين وان
شهريار و اعتصامى
ها و هم علامه ها پروريده
بهر كشور اين ديار قهرمان
از رشادتهاى
خود درجنگ اخر با عدو زخم ها
دارد به تن بعد گذشت ساليان
گرچه اذربايجان
ازرده از رنج خوديست مى نبايد
دشمنان باشند از ان شادمان
دم فروبندم
من ازمدح و ثنايش پيش ازانگ واله گردد
عقل در مدحش ويا سوزدزبان
No comments:
Post a Comment